اینجوریام. نمیتونم مثل بقیه یکیو دوست داشته باشم و در عین حال ازش بدم بیاد. وقتی بدم میاد، دیگه بدم میاد. طرف بلا هم سرش بیاد من ککم نمیگزه. حالا تو بگو همخون! فکر میکنی واسه من معنی خاصی میده این کلمه؟ منو نشناختی! من پستتر و آشغالتر از این حرفام! عین خیالمم نیست! مثل همین الان که درو باز کردم و گفتم "عه؟ چیزی نشده که. من فکر کردم بدتر ازینا باشه" و اومدم پرویزگونه دراز کشیدم رو تختم. فکر میکنید تو دلم ناراحتم؟ نگران؟ غمگین؟ هیچی نیستم. جداً هیچی نیستم. فقط خستهام و خیلی راضیام از این که تو زیر پتو لم دادم و هنوز خیلی مونده به صبح.
درباره این سایت